2009/01/30
+ Newsletter
براي چند روز به اهواز ميروم. علاوه بر ديدن نزديكترين دوست كه به علت استخدام در شركت نفت ماههاست دور شده و ديدار تازه، فرصتي است براي نفس كشيدن، بعد امتحانات و تغيير حال و هوا.
Labels:
Newsletter
Walkman: Yasmin Levy - naci en alamo
صدايي كه فقط در طبيعت بكر ميشود شنيد. يا صداي دريا. صداي معشوق. صداهايي در اين دنياست از ازل تا ابد شنيدني، بدون اينكه رخوتي ايجاد كند يا تكرارش ملالآور باشد. صداهايي كه روحت را به بازي ميگيرند، صداهايي كه جاذبه زمين را ناديده ميگيرند. صداهايي كه لذت شنيدن را نثارت ميكنند. تمام سلولهاي بدنت شكرگزار ميشوند خدا را و شنيدن هم نعمت بزرگي است.
Jonathan
هنگامي كه جوناتان مرغ دريايي به ميان گله در ساحل آمد، شب تمام بود. بسيار خسته و منگ بود. با اين حال براي نشستن با سرخوشي چرخي زد، چرخي ناگهاني، درست پيش از اينكه زمين را لمس كند. انديشيد، اگر آنها بشنوند كه سد را شكستهام، شادي پرشوري درميگيرد. اكنون زندگي چه پرمعناتر شده است! اينك به جاي ضربههاي سخت و پس و پيش و يكنواخت به قايقهاي ماهيگيري، دليلي براي زندگي داريم! ميتوانيم خود را از بند ناداني برهانيم، ميتوانيم از خود جانداراني سرفراز و هوشمند و ماهر بسازيم. ميتوانيم آزاد باشيم. ميتوانيم به پرواز درآمدن را بياموزيم!
+ جوناتان، مرغ دريايي – ريچارد باخ
ترجمهي هرمز رياحي، فرشته مولوي
چاپ اول 1355
+ جوناتان، مرغ دريايي – ريچارد باخ
ترجمهي هرمز رياحي، فرشته مولوي
چاپ اول 1355
Labels:
looking outside inside
2009/01/28
Destiny
تا كجا ميشود سرنوشت را رقم زد؟ به خودم ميگويم، بايد اينطوري باشد. قدرتي هست ماوراي قدرت من كه شكل رويدادها به ميل اوست. از سر ناچاري، گاهي، حماقتم را گردن تقدير مياندازم و گاهي هم ميشود كه تقدير، بار ِ خودخواهياش را به دوشم مياندازد تا قدرتم را بسنجد. بغضهاي خفتهام، سبك آرميدهاند.
2009/01/26
2009/01/25
Slumdog Millionaire
Prem: Final question for twenty million rupees, and he's smiling. I guess you know the answer.
Jamal: Do you believe it, I don't!
Prem: You don't? So you take the ten million and walk?
Jamal: No. I'll play.
+
Jamal: Do you believe it, I don't!
Prem: You don't? So you take the ten million and walk?
Jamal: No. I'll play.
+
Labels:
bergamot flavour
2009/01/22
2009/01/20
2009/01/17
shining star in sky
در تمناي تو ثانيهها ايستادهاند. سالها. نميگويم اميد، نميگويم. تا حداقل، سلامتي خوردن پيالهي آخر را بهانهاي باشد، باز براي تو و يادآور نگاهت. ستارهاي دور.
2009/01/14
Secret Window
Mort: You know, the only thing that matters is the ending. It's the most important part of the story, the ending. And this one... is very good. This one's perfect.
+
+
Labels:
bergamot flavour
2009/01/11
2009/01/10
از پله افتادم
دست راستم يكبار به خاطر سقوط از پله شكست كه مربوط به خيلي وقت پيش ميشود. با ديدن دست گچي ِ من، هر كس علت حادثه را جويا ميشد و هر بار براي پاسخ بايد لحظات حادثه را مرور ميكردم و طبيعي است كه يادآوري ِ دلنشيني نيست. جناب اندره ايدهي خوبي داشتهاند كه حداقل ميتواند گوياي علت حادثه باشد هرچند ذهن كنجكاو اطرافيان را نميشود با اين چيزها آرام كرد.
Labels:
design
2009/01/04
Subscribe to:
Posts (Atom)