Showing posts with label painting. Show all posts
Showing posts with label painting. Show all posts

2009/04/23

Polly wants a drawing [21]: Ricky Allman



2009/03/30

Natural scientist


از بس اين نقاشي واقعي بود كه بعد از ديدن‌اش مُرد. نه اينكه بميرد، واقعا. او هم روي بوم، با رنگ زرد، مُرد.

A man who does not miss the details, the shades and light….Boyko Kolev.

+ Boyko Kolev

2009/03/27

Warhol: BMW M1



شايد بتوان تصور كرد كارخانه‌ي وارهول را وقتي كه داشت اين بي‌ ام و- ام‌ يك را رنگ مي‌كرد. سال 1979، وارهول اصرار داشت كه روي اتومبيل اصلي كار كند. همين موضوع او را از بقيه اين هنرمندان متمايز مي‌كند از آن‌جا كه آن‌ها طرح‌شان را اول روي ماكت آزمايش كردند. پس از بيست و سه دقيقه، وارهول ايستاد و حاصل كارش را ديد. همان موقع توضيح داده كه سعي كرده سرعت را تصويري مجسم كند و اگر اين اتومبيل واقعا سريع باشد خطوط و رنگ‌ها درهم محو مي‌شوند. حتما علامت سوال گُنده‌اي بالاي سر مي‌چرخيده و بعد انتظار ديدن اين اتومبيل روي پيست. فقط يك بار در مسابقات بيست و چهار ساعته لا مانس، 1979. مانفرد وينكلهوك، هرو پولين و مارسل ميگنات پشت اين اتومبيل مشهور نشسته‌اند. اتومبيلي كه به همراه نسل‌هاي مختلف بي ام و، با نقاشي هنرمندان مختلف، بازتابي از توسعه فرهنگي-تاريخي هنر، طراحي و تكنولوژي‌اند و در موزه‌هاي مختلفي چون لوور در فرانسه و رويال اكادمي در لندن به نمايش درآمده‌اند. طرح خفن ِ فرانك استلا روي سري سه سي‌اس‌ال را هم شديدن دوست دارم كه برمي‌گردد به سال 1976.
I love the car; it's better than the work of art itself


2009/02/18

the Rainbow


+ The Rainbow; 1890
William Trost Richards [1833-1905]

Painting is poetry that is seen rather than felt, and poetry is painting that is felt rather than seen
+ Leonardo da Vinci

2008/08/05

a m b e r a


2008/07/08

Alexis + sacred blue lily

خانم الكسيس عزيز
اگر نامه‌نگاري، بدين شكل- با كلماتي كه زبان‌اش را احتمالن نخواهيد فهميد و در بدترين حالت با عربي اشتباه خواهيد گرفت- از مصاديق برهم زدن امنيت رواني نباشد كه نگارنده احتمال ان را نزديك به صفر مي‌داند بايد بگويم كه از ديدن نقاشي‌هاتان كيف كردم. نگاه‌تان به گل‌ها را تحسين كرده و تشكر مي‌كنم حداقل اسم چند گل را يادم داديد.

2008/06/25

de La Tour

George de La Tour
(March 13, 1593–January 30, 1652) was a painter from the Duchy of Lorraine, now located in France.

2008/06/23

Polly wants a drawing [12]: Barret Bailey

كارهاي بارت بيلي، طراحي و نقاشي‌اش، نمونه‌هاي كلاسيك را به ياد مي‌آورند. پرتره‌هايي با تمام جزييات. گرافيت و ذغال كه در دستان او عناصري هستند براي خلق زيبايي. او اهل آلاباما است و ما اينجا در ايران مي‌توانيم گالري انلاين‌اش را نظاره كنيم و ياد بگيريم و لذت ببريم.
آقاي بارت در بخشي از سايت‌اش كتاب‌هايي را معرفي كرده كه نديد مي‌توان حدس زد چقدر به‌دردبخور هستند.

2008/05/21

about Modern life


خيلي از ديدني‌ها كه ديده‌ام و شنيدني‌ها كه شنيده‌ام هنوز هضم نشده‌اند. فكرش را نبايد كرد تمام چيزهايي كه مي‌بينيم و مي‌شنويم و مي‌خوانيم كجا مي‌رود؟!اصلا جايي قرار است برود؟ هر كدام مثل اتفاقي است كه در لحظه‌اي مي‌نشيند. اثرش را مي‌گذارد. و بايد در اين لحظه بود و اگر بنا بر اين شده كه ما در اين تقاطع زماني به آن برسيم، پس چرا رها نشويم در احساسي ناب و بكر و منحصربه‌فرد كه فقط خويشتن‌مان تجربه‌اش مي‌كند هرچند شايد ضعف كلمات و محدوديت گفتار، واكنش‌ها را مشابه كند.
نقاشي‌هاي آقاي يان فرانكيس جزو ديدني‌هاي امروزم بود كه همراهم كرد با رنگ‌ها و فضايش و آدم‌هايش و حتي آن كارگاهي كه داخل‌اش به نقاشي مشغول بوده و بوم‌هاي گنده‌اش و آن سه ادمي كه در قايق فرار مي‌كردند و آن اژدهايي كه آمده بود ماريا ازاوا را نجات دهد و بقيه!

2008/05/16

July 1830 & Maria Valverde


طرح روي جلد آخرين البوم كلدپلي طرحي از تابلويي است كه در فرانسه به آن La Liberté guidant le peuple مي‌گويند كه يادآور انقلاب جولاي 1830 در فرانسه است و اصلا نقاشي خيلي معروفي است از Eugène Delacroix و انتخاب كلدپلي هم خيلي در نوع خودش جالب است از آن‌جا كه اسم آلبوم‌شان هم به اثري از فريدا (Frida Kahlo) اشاره دارد: Viva La Vida
بگذريم. امروز به شكل عجيبي پي به شباهت چهره خانم ماريا والورده (Maria Valverde) با زني كه پرچم فرانسه را در دست گرفته بردم. بعيد نيست دچار توهم باشم.

2008/04/24

specimen

©Fred Einaudi