2008/06/30

Walkman: Coldplay - Lost | acoustic version

شايد احساس‌مان يكي باشد. اينكه اين اجراي اكوستيك از لاست كلدپلي را بيشتر دوست بداريم. نسخه اصلي‌اش را هم قبل‌تر در واكمن گذاشته بودم.

+ Coldplay: Lost(Acoustic Version)







2008/06/29

Covers art – Go2 | explanation

زياد اميدوار نبودم تمام كساني كه اين جلد البوم را ديدند متن رويش تا آخر بخوانند. از بين آن‌ها كه اين آلبوم ايكس‌تي‌سي را چه در سال 1978 كه داغ بود و چه بعد از آن تا به امروز ديده‌اند، شايد باشند كساني كه هيچ‌وقت اين متن را از روي صفحه‌اش تا پايان نخوانده باشند. خيلي‌ها هم تلاشي نافرجام داشته‌اند. انها كه وقتي به خطوط ميانه مي‌رسند به خود مي‌گويند چرا چشم‌ام را در بياورم؟! خواندنش در اين وضع راحت‌تر است. يك غول طراحي پشت اين جلد است. گروهي كه در 1983 منحل شد اما جلدهايي كه براي پينك فلويد، لدزپلين، جنسيس، اسكورپيونز و خيلي‌هاي ديگر طراحي كرد ماندگار شدند.
+ Hipgnosis

2008/06/28

Covers art: Go 2

راسو

شنيده‌ايد
راسويي وعده داده است
دست بدبوها را رو خواهد كرد
حيوانات بيچاره
خفه‌اند.

2008/06/26

OCAD Archive

OCAD ARCHIVE
سايتي براي دانشجويان سال چهارم و فارغ‌التحصيلان دانشكده هنر و طراحي انتاريو است كه نمونه طرح‌هاي گرافيكي و تصويرسازي‌شان به همراه ادرس سايت يا ايميل‌شان در آن موجود است. از اين نظر منبع خوبي به حساب مي‌آيد و نيز براي خودشان فرصتي است براي معرفي كارهايي كه مي‌كنند. اين سايت الگويي است كه اگر بچه‌هاي هنر در ايران از طريق دانشكده‌ها به دنبال‌اش باشند حتمن نتايج جالبي خواهد داشت. در بين اسامي مديران اين سايت دو اسم ايراني هم هست.

دشمنان

متاسفانه "دشمنان" انقدر در اين سال‌ها استعمال شده كه از ارزش افتاده است. يك‌جورهايي مثل "ملت هميشه در صحنه" است. همين‌جوري الكي مصرف‌اش مي‌كنيم. با بي‌تفاوتي ِ اشكار.

2008/06/25

Lens: Christa Renee

Christa Renee grew up in Pismo beach, California. After graduating from art center college of design in 2001 she ended up in New York where she met her husband, Eric. She now lives in Ls Angeles with Eric, their daughter Wesley and a French bulldog called Nacho.

de La Tour

George de La Tour
(March 13, 1593–January 30, 1652) was a painter from the Duchy of Lorraine, now located in France.

براي تشكر ، همين جوري

همه‌ي شما ادم‌هاي نازنيني كه حتي سعادت آشنايي‌تان، ديدارتان و فشردن دست‌هاتان را نداشته‌ام و از ديدن چشم‌هاي پرمهرتان محروم بوده‌ام، همه‌ي شما ادم‌هاي عزيزي كه كافئين را تحمل مي‌كنيد، دوست‌تان دارم.
اينجا فقط پنجره‌ي كوچكي است و انقدر بديهي كه نيازي به تاكيد ندارد. نگارنده‌اش، بيشتر علاقه به ديدن، شنيدن و خواندن دارد تا نوشتن. اينجا، اين وبلاگ بهانه‌اي است براي ذخيره چيزهايي كه دوست دارد و شايد كمتر در زندگي واقعي‌اش، تا به حال به ان‌ها پرداخته يا زندگي و واقعيت‌هايش، شرايطي كه پيش مي‌آورد، او را دور نگه داشته است. اينجا بهانه‌اي براي فرار از طعم گس تنهايي ِ ادمي معمولي به ابعاد من است.

2008/06/23

Polly wants a drawing [12]: Barret Bailey

كارهاي بارت بيلي، طراحي و نقاشي‌اش، نمونه‌هاي كلاسيك را به ياد مي‌آورند. پرتره‌هايي با تمام جزييات. گرافيت و ذغال كه در دستان او عناصري هستند براي خلق زيبايي. او اهل آلاباما است و ما اينجا در ايران مي‌توانيم گالري انلاين‌اش را نظاره كنيم و ياد بگيريم و لذت ببريم.
آقاي بارت در بخشي از سايت‌اش كتاب‌هايي را معرفي كرده كه نديد مي‌توان حدس زد چقدر به‌دردبخور هستند.

Judit García

خانم جوديت گارسيا 29 سال دارد و در بارسلون به كار شريف تصويرگري مشغول است. كارهايش را دوست دارم. آن‌ها كه براي مجله‌هاي مختلف مي‌كشد و از متن‌شان خبري ندارم اما تصوير بدون وابستگي به متن ارتباط خودش را برقرار مي‌كند. از طرف ديگر چيزي كه برايم اهميت دارد استفاده‌اي است كه اين مجلات از تصويرسازي و طراحي مي‌كنند و در نشريات داخلي با اين كيفيت كم سراغ دارم.

اكنون - آينده - اطلاعيه - Past - حال - اطلاعيه

زماني به اسم حال، دقايقي بعد از خانه خارج شده و دقايقي است كه بازنگشته. اگر اطلاعي از او داريد خانواده‌اي را از نگراني نجات خواهيد داد. آخرين بار او با گذشته ديده شده است.

2008/06/21

Random taste: ball bag

Ball Bag

Designer: Abteil
via designspotter

Мои университеты

او به من تعليم مي‌داد و با شگفتي مهرآميزي مي گفت: «تو استعداد داري، يكي دو سال ديگر شاطر خوبي خواهي شد. اما مضحك است، تو جواني و از تو اطاعت نخواهند كرد و به تو احترام نخواهند گذاشت...»
با عشق و علاقه‌ي من به كتاب موافق نبود. با نگراني اندرزم مي‌داد: «بهتر است به جاي كتاب خواندن بخوابي!»
اما هرگز نمي‌پرسيد كه چه كتابي را مطالعه مي‌كنم. روياها و خيالبافي‌هايش راجع به گنجينه‌هاي مدفون در دل خاك و دختر گرد و خپل كاملا وي را به خود مشغول مي‌ساخت. دخترك غالباً شب‌ها مي‌آمد، آن‌وقت شاطر او را يا در دهليز روي كيسه‌هاي آرد مي‌برد و يا اگر هوا سرد بود، پيشانيش را در هم كشيده به من مي‌گفت: «نيم ساعت برو بيرون!»
من از دكان نانوايي خارج مي‌شدم و با خود فكر مي‌كردم كه راستي اين عشق با آن عشقي كه در كتاب‌ها توصيف مي‌شود، چقدر تفاوت دارد...
در اتاق كوچك پشت دكان خواهر ارباب زندگي مي‌كرد. من برايش سماور اتش مي‌كردم اما مي‌كوشيدم هرچه ممكن است او را كمتر ببينم. در حضورش احساس ناراحتي مي‌كردم. چشم‌هاي كودكانه او هنوز با همان نگاه تحمل‌ناپذير نخستين ملاقات به من مي‌نگريست.گمان مي‌كردم كه در ژرفاي اين چشم‌ها خنده‌اي پنهان است و به نظرم مي‌رسيد كه اين خنده، خنده‌ي تمسخر است.
ماكسيم گوركي-دانشكده‌هاي من-برگردان كاظم انصاري- چاپ اول 1357

2008/06/20

Walkman: Stairway to Heaven


+ Led Zeppelin: Stairway to Heaven






Covers art: Led Zeppelin IV

نقاشي پيرمردي كه يك خروار چوب را به دوشش انداخته است تابلويي بود كه به گفته جيمي پيج نظر رابرت را جلب كرده تا از آن در جلد آلبوم چهارم گروه استفاده كنند. گفته شده اين تابلو از يك سمساري در بركشاير خريداري شده است. كاغذ ديواري درب و داغوني كه در عكس هست متعلق به ديواري از خانه خرابه‌اي است كه گروه تابلو را رويش نصب كرد تا از اين عكس براي جلد يكي از بهترين البوم‌هايش استفاده كند.

2008/06/18

فايرفاكس 3


چندبار ليست زبان‌هاي نسخه‌ي جديد فايرفاكس را مرور كردم شايد به اشتباه فارسي را نديده باشم. اما نه. خبري از فارسي نيست و اين حقيقتي تلخ و گزنده است.

Monica Nelson

Via manystuff
"بعد از چهارسال تحصيل، اكنون مونيكا يك طراح گرافيك است." فكر كنيد كه واقعن مادر گرامي خانم مونيكا پوستري با اين مضمون براي خويشاوندان فرستاده باشد. اگر چنين فكري در سر مادر من هم بگذرد سال بعد، درست سال بعد، در همين موقع، چند روز هم ديرتر شايد، پوستري براي خويشاوندان گرامي و دوستان عزيزم بفرستد كه "پسرم بعد از هفت سال تحصيل در دانشگاه، اكنون يك مهندس صنايع است" البته اگر اين پسر سربه‌هوا واحد‌هاي باقي‌مانده را كه مثل ديو رويش سايه انداخته به سلامت بگذراند. وقت امتحان است ديگر بايد كمي ناله كرد.

2008/06/16

استريت ارت: ليل

اپيدمي - ت


اساس كار توييتر، بلست در ياهو و نمونه‌هاي مشابه بر يك چيز استوار است : گوزيدن ِ مُرده.

2008/06/14

The Shawshank Redemption

Remember Red, hope is a good thing, maybe the best of things, and no good thing ever dies.+


+ Ink Spots: If I Didn't Care






Lens: Katie Cooke

Using an empty box with no mechanics or lens, my photographs are a slow, quiet conversation between camera and subject. Each image is an act of faith, chemistry, & magic.

2008/06/12

Walkman: Coralie Clement - la mer Opale

دريا. موسيقي نور ماه در آب. انعكاس ِ زيبايي.
برادرش مشهورتر است: بنيامين بيولي. طبيعي است كه نه صرفن به خاطر شهرت كه علاقه‌ي شخصي، كار برادرش را بيشتر مي‌پسندم و از او بيشتر خواهم نوشت.
اين آهنگ را از البوم اول خانم كلمنت انتخاب كردم كه مثل ديگر آهنگ‌هاي اين البوم، بيولي آن را نوشته و تنظيم كرده است. اين البوم با عنوان Salle des Pas Perdus در سال 2001 منتشر شد چهارسال قبل از اينكه دومين آلبوم‌اش به اسم Bye bye beauté به بازار بيايد.

+ Coralie Clement: la mer Opale






Polly wants a drawing[11]: Ester Wilson

هوا تازه دارد روشن مي‌شود و گنجشك‌ها لابلاي درختان حياط مي‌چرخند و جيك‌جيك‌شان را در خانه فقط من مي‌شنوم چون بقيه خواب هستند. اگر زبان‌شان را بلد بودم يا حداقل طوري كه بفهمند، دعوت‌شان مي‌كردم همگي آن طرف پنجره به صف شوند تا با هم به طرح‌ها و نقاشي خانم ويلسون كه خيلي دور از اينجا در اتلانتا زندگي مي‌كند، نظاره كنيم. سايت شخصي‌ و وبلاگ‌اش را از دست ندهيد.

تسكين

تسكين دردهاي دروني‌. اولين خواسته‌ي همه‌ي ادم‌ها از عشق همين است. گاهي به روي هم نمي‌آورند.

2008/06/11

Jeff Kulak

چهارشنبه 2 دي 77

چشمهايم را به سختي باز نگه داشته‌ام، دارم از خواب مي‌ميرم. فردا صبح سحر بايد پاشم و سحري بخورم. بابا رفته پايين با آقاي ... صحبت مي‌كنه. مامان هم فكر كنم رفت بخوابه. بعدازظهر رفتم بسكتبال. آقا ابراهيم هم آمده بود. كمي تمرين كرديم و بعد بازي. اميدوارم فردا هم بتونم روزه بگيرم. بختياري مي‌گفت پرتوي يك چيزهايي درباره‌ي آشتي گفته. اونم ماه رمضون كه رسيده ياد اين حرفا افتاده.
ساعت 10:30 شب

Covers art: Nevermind

اگر نگوييم معروف‌ترين، يكي از معروف‌ترين جلدهاي آلبوم موسيقي در همه‌ي ادوار همين است. عكس بچه سه ماهه‌اي (او الان 17 سال دارد) زير آب كه خانواده‌اش در ازاي گرفتن دويست دلار راضي به اين كار شدند. رابرت فيشر قلاب و دلار را هم به اين عكس اضافه كرد.
اين البوم نيروانا، به تنهايي، براي دوست داشتن‌ اين گروه و كرت كوبين كافي است.

2008/06/10

Random taste: Lacava Embrace

2008/06/09

ابزاري براي طراحي

مدل براي طراحي، كشيدن فيگور آن هم به صورت فلش كه قابليت چرخش يه جهت‌هاي مختلف را دارد خيلي به‌درد مي‌خورد و اين سايت يك گنجينه‌ي درست و حسابي است.

استريت ارت: سائوپائولو

خواب

وقتي خود آدم‌ها واقعي نيستند چه انتظاري داري كارهاشان، رفتارشان، دوست‌داشتن‌شان و هر چيزي كه مربوط به آن‌ها است واقعي باشد؟ كيست كه تضمين كند روياهاي امروزمان كابوس دنياي ديگرمان نباشند؟

2008/06/08

خوابگاه دانشگاهي در روسيه

Walkman: Viva la Vida - Lost

يك وقت شما چوب را مي‌شناسيد و بلديد با استفاده از آن ميز بسازيد. ميز اول‌تان راضي‌ كننده است. مشتري زيادي دارد و براي كار بهتر تشويق مي‌شويد. در ساختن ميز روز به روز مهارت بيشتري كسب مي‌كنيد و ميزهاي بعدي‌تان را بهتر مي‌سازيد اما يادتان مي‌رود كه با آن چوب مي‌توان چيز ديگري هم ساخت كه جلب توجه كند. يا اينكه طراح وبي باشيد كه فقط عناصر يك تم را تغيير مي‌دهيد نه اينكه تغييري اساسي در آن بدهيد.
مي‌دانم كه خيلي‌ها در مورد اينكه كُلدپلي نسبت به آلبوم‌هاي قبل‌اش پيشرفت كرده اتفاق نظر دارند. من هم همين‌طور. هم از نظر شعر و هم موسيقي آن‌ها رشد داشته‌اند اما آيا ريسك‌ كرده‌اند كه تم كارشان را هم تغيير دهند؟
وقتي البوم اخير ريديوهد را شنيدم تفاوت اين كار به چشم‌ام مي‌آمد. نه اينكه بگويم "خب آنها بهتر شده‌اند"، نه، "اين كارشان معركه‌اس"!
چيزي كه امروز بعد از شنيدن البوم تازه‌ي كلدپلي به‌اش فكر نمي‌كردم. جزييات كارشان بهتر شده اما در كل جهش خاصي نكرده‌اند. با اين وجود انها حتما فروش ميليوني‌شان را دارند. البوم‌شان چند روز ديگر منتشر خواهد شد و در دست‌ها مي‌چرخد. و من هم‌چنان موسيقي‌شان را دوست دارم. و اين البوم را هم.

+ Coldplay: Lost






You might be a big fish
In a little pond
Doesn't mean you've won
'Cause along may come
A bigger one
And you'll be lost

2008/06/05

Lens: Rodolphe Simeon

پرتره‌هاي خياباني‌اش را ببينيد. آدم‌ها، چهره‌ها، آشنا نيستند؟ انگار تمام‌شان را ديده‌ام. همين اطراف.

شكاف

امروز كه بيدار شدم از افكار ارمانگرايانه‌ي ديروز خبري نبود. اين اتفاق بارها مي‌افتد. روزي كه ذهن مشغول مي‌شود انگار افكار بي‌نظم‌اش حاصل اراده‌اي غريب است كه از من نيست و روزي ديگر كه خالي مي‌شوم يا فكر مي‌كنم كه خالي شده‌ام انگار در خواب باز هم اراده‌اي خارج از وجودم ذهنم را به تنظيمات كارخانه برگردانده باشد. اين موضوعي است كه گاهي ازارم مي‌دهد. هيچ سير قابل پيش‌بيني در افكار و در واكنش‌هاي اجتماعي و رفتارهايم نمي‌بينم و روابطي كه با دنياي بيرون دارم، آنچه خارج از اين دايره‌ي محدودي است كه دورم كشيده‌ام، شاهد اين موضوع است. متاسفانه گذشته‌ي هر كس يا آينده‌اي كه از نظر ديگران بايد داشته باشد معيار قضاوت‌شان مي‌شود. اين است كه تنها به خاطر انچه دوست دارند باشيد تحمل‌تان مي‌كنند و تصويري غير از آن از شما نمي‌توانند داشته باشند. غم‌انگيز است زماني كه خودتان را به بهاي آزادي‌تان قرباني كنيد. هر چه كه مي‌گذرد تنهاتر مي‌شويم. اين تنهايي ربطي به تعدد ادم‌هاي اطراف‌مان يا ميزان توجه ديگران ندارد. آن‌ها از شما نقشي مي‌خواهند كه به آن عادت كرده‌اند. تحمل خيلي چيزها برايم سخت شده است.

Gerard DuBois

2008/06/02

Polly wants a drawing[10]: On The Road of Knives

پشت اين جعبه جادو كه مي‌نشينم زمان بي‌معني مي‌شود. زمان با پوزخند مي‌گذرد. من هم پوزخندي تحويل‌اش مي‌دهم. زور او بيشتر مي‌چربد اما خودش هم مي‌داند كه چه تنفري را نسبت به خودش در من مي‌انگيزد.
نشستم تمام طرح‌هاي اين سايت را ديدم. داستان جنگ هيولاهايي است كه سه نفر طراح‌اش هستند. زاك اسميت، شان چِنگ و نيكلاس دي جنوا.

Elephant Man

Never. Oh, never. Nothing will die. The stream flows, the wind blows, the cloud fleets, the heart beats. Nothing will die.+

Music by John Morris | Main Theme:






Covers art: µ-Ziq

طرح جلد اين آلبوم كه بهانه‌اي است تا با استوديو Blue Source آشنا شويم عكسي است كه آقاي امبر رولندز (Amber Rowlands) گرفته است. او عكاس ِ برجسته‌اي است و براي مجله‌هاي معتبري مثل تايم، تلگراف، اينديپندنت، اسپاين و البته همين استوديو بلوسورس عكس مي‌گيرد.
اين آلبوم سال 1997 منتشر شد و چهارمين البومي بود كه مايك پارادايناس به عنوان µ-Ziq منتشرش كرد. كافئين هوشمندي ايشان را در استفاده از حرف يوناني µ براي نشانه تحسين مي‌كند.

2008/06/01

Andrés Sandoval

اندرس ساندوال كه در دانشكده معماري دانشگاه سائوپائولو درس خوانده از سال 2001 تصويرسازي مي‌كند. من يكي از طرفداران دوآتشه يادگيري ِ تجربي هستم. خوب ديدن در اين نوع يادگيري اهميت زيادي دارد. و وقتي تنها هستيد، وقتي كسي نيست كه چند قدم در اين مسير كمك‌تان كند، يادگيري سخت‌تر است.