2008/03/14

گوشه‌اي از بهشت


اولين ترجمه‌ي يك دوست ِ خوب ِ ايراني-فرانسوي است. خيلي وقت بود كه مي‌خواستم اين‌جا بهانه‌اي باشد براي اشتراك‌اش .







چتر
باران شديدي مي‌باريد
او بدون چتر راه مي‌رفت
من يكي داشتم . احتمالن دزدي ، همان صبح از يكي از دوستانم
دوان دوان به كمك‌اش رفتم
به او پيشنهاد پناه دادم
در حالي‌ كه صورت بچه‌گانه‌اش را خشك مي‌كرد
با صدايي آرام گفت آري

گوشه‌اي زير چتر در ازاي گوشه‌اي از بهشت
در او چيزي مثل فرشته‌ها بود
گوشه‌اي زير چتر در ازاي گوشه‌اي از بهشت
قسم ، در اين مبادله بازنده نبودم

قدم زنان ، چقدر شيرين بود
گوش سپردن با هم به آواي زيباي آب آسمان روي بام چترم
دلم مي‌خواست بدون توقف ببارد ، مثال طوفان نوح
تا او را زير پناهم نگه دارم
چهل شب ، چهل روز

گوشه‌اي زير چتر در ازاي گوشه‌اي از بهشت
در او چيزي مثل فرشته‌ها بود
گوشه‌اي زير چتر در ازاي گوشه‌اي از بهشت
در اين مبادله بازنده نبودم ؛ قسم

احمقانه حتي زير رگبار
راه‌ها به جايي ختم مي‌شوند
به زودي راه‌اش در افق ديوانگي‌ام
به سدي بدل شد
بايد كه تركم مي‌كرد ، پس از سپاس
كوچك‌اش مي‌ديدم كه به آرامي سوي فراموشي‌ام مي‌رفت

No comments:

Post a Comment