
خيلي از ديدنيها كه ديدهام و شنيدنيها كه شنيدهام هنوز هضم نشدهاند. فكرش را نبايد كرد تمام چيزهايي كه ميبينيم و ميشنويم و ميخوانيم كجا ميرود؟!اصلا جايي قرار است برود؟ هر كدام مثل اتفاقي است كه در لحظهاي مينشيند. اثرش را ميگذارد. و بايد در اين لحظه بود و اگر بنا بر اين شده كه ما در اين تقاطع زماني به آن برسيم، پس چرا رها نشويم در احساسي ناب و بكر و منحصربهفرد كه فقط خويشتنمان تجربهاش ميكند هرچند شايد ضعف كلمات و محدوديت گفتار، واكنشها را مشابه كند.
نقاشيهاي آقاي يان فرانكيس جزو ديدنيهاي امروزم بود كه همراهم كرد با رنگها و فضايش و آدمهايش و حتي آن كارگاهي كه داخلاش به نقاشي مشغول بوده و بومهاي گندهاش و آن سه ادمي كه در قايق فرار ميكردند و آن اژدهايي كه آمده بود ماريا ازاوا را نجات دهد و بقيه!
No comments:
Post a Comment