2007/12/14

جنون

مي‌گشت ز دور چون غريبان
دامن بدريده تا گريبان
بر كشتن خويش گشته والي
لاحول ازو بر هر حوالي
ديوانه صفت شده به هر كوي
ليلي ليلي زنان به هر سوي
احرام دريده سر گشاده
در كوي ملامت او فتاده
با نيك و بدي كه بود در ساخت
نيك از بد و بد ز نيك نشناخت


جنون مي‌ماند برايم و ليلي‌ ِ ما كه "سر دفتر آيت نكويي" و "شاهنشه ملك خوبرويي" است، كسالت ترك عادت را به شيريني رهايي تحمل مي‌كند. حسادت براي ماست و چشم ليلي اميد ِ رقيبان. همه‌ي ليلي‌هاي دنيا مشابه‌اند ؛ كيفيت و مانده‌گاري‌شان فرق مي‌كند.