عود را دور ِ بدنام ميچرخاند و سبكي را خواهش ميكند . عودش از هند آمده است و اصلي است و بوي گند عودهاي معمول را ندارد. نگاهاش ميكنم كه با چه ظرافتي سعي در روشن كردن هالهام دارد شايد بديها را فراري دهد و من به شرابي نگاه ميكنم كه در انتظارم است.
Beirut : Nantes
Right click & choose save target/link as
2007/11/30
2007/11/28
اين مشكل امروز نبود كه از گذر زمان كفري شدم و سعي كردم زياد بخوابم شايد مثل خواب بچههاي كهف باشد كه بعد از بيداري همه چيز عوض شده باشد جز مني كه قبل از خواب هم همان بودم با همهي آن دغدغهها و پرسشها و خيالات و اوهام و هر چه جزيي از من شده كه سردرگمم كرده و به دنبال راهي براي خلاصي اداي تفكر در ميآورم تا اين مخ ِ زواردررفته حركتي كند. و همهي آنها كه با لبخند و گاه اخمو از روي دلسوزي و آيندهنگري سعي در كمك كردن و نشان دادن سرمنزل مقصود و هدف عالي دنيوي و اخروي دارند ديگر نباشند و بگذارند كمي خويشتن را دريابم فارغ از هر نسخهاي كه بود و ملتي كه پريشان و متعجب مرا نگاه كنند كه از چه دنيايي آمدهام.
Labels:
your possible pasts
2007/11/25
كمي مكث كرد ، نگاهاش را زمين برداشت ، به من خيره شد و گفت "تمام اين حرفا رو كه داري به من ميزني ، خودم بارها براي بيماران سرطاني و خوني و بچههاي تحت پوششام تكرار كردم اما فقط تو حرف قشنگه" بعد هم آرام دور شد و رفت تا بفهمم زندگي در شيرينترين لحظات ، نفرتانگيز هم هست درست همانطور كه در گُهترين شرايط ميتواند شيرين باشد. از آن دسته تضادهاي جدانشدني بشر. «بد» همانقدر ارزش دارد كه «خوب» اما نه در ماهيت «بد بودن» كه در تجلي خوبي ، «زشت» همانقدر ارزش دارد كه «زيبا» نه در «زشت بودن» كه در تجلي ِ زيبايي .
Labels:
your possible pasts
2007/11/22
Sultans of Swing
Sultans of Swing يكي از آهنگهايي است كه هركس قبل از مردناش بايد بشنود . از رفتن به خانه رُزاكاباركاس در نود سالگي هم مهمتر است. نافلر و دايراستريتس در 50 ثانيه آخر اين آهنگ مرا نشئه ميكنند.
Dire Straits : Sultans of Swing
Right click & choose save target/link as
داير استريتس در سال 1977 به رهبري مارك نافلر تشكيل و تبديل به يكي از تاثيرگذارترين گروههاي راك شد. جوانترها به ياد ميآورند كه شهرت جهاني آهنگ Sultans of Swing در سال 1979 گروه را محبوب كرد. موفقترين آلبوم دايراستريتس Brothers In Arms است.[+]
Dire Straits : Sultans of Swing
Right click & choose save target/link as
داير استريتس در سال 1977 به رهبري مارك نافلر تشكيل و تبديل به يكي از تاثيرگذارترين گروههاي راك شد. جوانترها به ياد ميآورند كه شهرت جهاني آهنگ Sultans of Swing در سال 1979 گروه را محبوب كرد. موفقترين آلبوم دايراستريتس Brothers In Arms است.[+]
2007/11/20
AXXoNN
گيجكنندهتر و رمزآلودتر از بقيه كارهاي لينچ ، همين اينلند امپاير (امپراطوري درون؟!) است. هرچند ذهن معيوب ما همچنان از درك بزرگراه گمشده ناتوان است و با مخمل آبي و مالهالند درايو دچار Restless Oblivion ميشود به قول اناتما.
فيلمهاي لينچ بيان مصور افكار اوست و هر گونه تفسير و نقد به روشهاي رايج منتقدان سينمايي در مورد اين فيلمها شايد بيهوده باشد. همين كه يك نفر ما را در كشف ِ رازها كمك كند كلي محبت كرده ، اينكه به طور مثال آن گرامافون اول فيلم داستاناش چيست ؟ چرا چهرهي آن دونفر در هتل پنهان ميشود؟ آن همسايهي پير چرا در زمان گم شده كه 9.45 شب براياش نيمه شب است ؟ ربط بين AXXoNN كه پروژه 9 قسمتي خود لينچ بوده با اين فيلم چيست ؟ چرا شماره اتاق خرگوشها (47) با عنوان آن داستان لهستاني كه ساختن فيلم برپايهاش به قول كينگزلي نيمهتمام ماند ، يكي است؟ زن ِ بيلي لباساش را براي پليس بالا ميزند و ما ميبينيم كه پيچگوشتي به تناش فرو رفته در حالي كه خود او در خيابان ظاهر شد و پيچگوشتي را به شكم سوزان فرو كرد. و از اين قسم سوالها كه انقدر زيادند كه گفتنشان وقت ميبرد و استهلاك ذهن. بعضي وقتها غرق شدن در تصاوير و فرورفتن در تجربهاي جديد و لمس و كشف و ادراك شخصي لذتبخشتر است تا ذرهبين به دست گرفتن و اصرار به فهميدن با انبوهي از كتابها و قوانين .
فيلمهاي لينچ بيان مصور افكار اوست و هر گونه تفسير و نقد به روشهاي رايج منتقدان سينمايي در مورد اين فيلمها شايد بيهوده باشد. همين كه يك نفر ما را در كشف ِ رازها كمك كند كلي محبت كرده ، اينكه به طور مثال آن گرامافون اول فيلم داستاناش چيست ؟ چرا چهرهي آن دونفر در هتل پنهان ميشود؟ آن همسايهي پير چرا در زمان گم شده كه 9.45 شب براياش نيمه شب است ؟ ربط بين AXXoNN كه پروژه 9 قسمتي خود لينچ بوده با اين فيلم چيست ؟ چرا شماره اتاق خرگوشها (47) با عنوان آن داستان لهستاني كه ساختن فيلم برپايهاش به قول كينگزلي نيمهتمام ماند ، يكي است؟ زن ِ بيلي لباساش را براي پليس بالا ميزند و ما ميبينيم كه پيچگوشتي به تناش فرو رفته در حالي كه خود او در خيابان ظاهر شد و پيچگوشتي را به شكم سوزان فرو كرد. و از اين قسم سوالها كه انقدر زيادند كه گفتنشان وقت ميبرد و استهلاك ذهن. بعضي وقتها غرق شدن در تصاوير و فرورفتن در تجربهاي جديد و لمس و كشف و ادراك شخصي لذتبخشتر است تا ذرهبين به دست گرفتن و اصرار به فهميدن با انبوهي از كتابها و قوانين .
افق بيپايان
به فرشتگان معتقد باش ، آنها به تو ايمان دارند
بالهايت را بگشا ، بيشتر از اين تاريكي وجود دارد
چشمهايت را بگشا ، افق بيپايان است
ميتواني تا ابد نظاره كني ، ميتواني تمام زمان را بداني
ميتواني تا ابد زندگي كني ....
هر غروبي ميتواند كور كند ، مانند طلوع يك روز
هر غروبي كه هست ، طلوع جاوداني را در پي دارد
و هنگامي كه خورشيد بميرد ، طلوع پايان ميپذيرد
و هر پاياني ، شروعي فناناپذير و ابدي دارد
[طلوع ابدي خورشيد ؛ اناتما]
بالهايت را بگشا ، بيشتر از اين تاريكي وجود دارد
چشمهايت را بگشا ، افق بيپايان است
ميتواني تا ابد نظاره كني ، ميتواني تمام زمان را بداني
ميتواني تا ابد زندگي كني ....
هر غروبي ميتواند كور كند ، مانند طلوع يك روز
هر غروبي كه هست ، طلوع جاوداني را در پي دارد
و هنگامي كه خورشيد بميرد ، طلوع پايان ميپذيرد
و هر پاياني ، شروعي فناناپذير و ابدي دارد
[طلوع ابدي خورشيد ؛ اناتما]
Labels:
looking outside inside
2007/11/17
Smile
عشق ، زخم ميزند و آرامش كه خود تضادي بيش نيست ، تشنهات كرده و فاحشهي غريبي كه اسماش را آزادي گذاشتند در شلوغي گم شده . پسرك بدبخت ، هم از دنياي بيرون متنفر است و هم دلچركين از دنياي درون. براي او لبخند ، بزرگترين دروغ دنياست.
2007/11/15
اين روزها دلم ميخواهد بروم به سمت استراليا بعد كشتيام وسط راه داغان شود و سر از جزيرهاي درآورم كه فلون و خانوادهاش در آن بودند.
Labels:
your possible pasts
2007/11/13
مبارزه
يك مبارز واقعي انرژياش را تقسيم ميكند. خسته ميشود و خونين اما تسليم نميشود ؛ راند آخر مهم است. از اين رينگ بايد برنده بيرون بيايد.
Labels:
looking outside inside
2007/11/11
سرگيجه
يافتههايم به نتايجي رسيد پس از سردردهاي شديد امروز كه البته به كرختي انجاميد و به سرم زد كه بيرون بروم براي كمي هواخوري كه نفسام تنگ شد از بس ريهام را با حملات انتحاري به آشوب كشيدم و قلبم از آنطرف يادش ميرفت بايد ضرباني داشته باشد يا من مثل وقتهايي كه روي نفسم تمركز ميكنم دچار توهم بودم كه چرا اين قلب تكاپو نميكند ، خلاصه آمار و احتمالات خبر از آن دارند كه يك عدد ميخ طويله در اين مخ بيصاحب گم شده و براي خودش آنتو بازي ميكند و سلولهاي خاكستري را هم سهيم نميكند كه آنها غضبآلود كز ميكنند يك گوشه و به خواب ميروند اگر حس تماشاي بازي را نداشته باشند و من ِ وحشت زده يك ساعت جلوي آينه بودم كه سر اين ميخ را پيدا كنم وقتي حس ميكردم ميخواهد از دو قلوهاي پيشانيام ، كه قرار بود شاخ به جاياش باشد ، بيرون بيايد. از آقاي مدير فروش نمايندگي بيمه كه در نزديكي پاتوق تنهاييمان است خواستم آهنربايي برايم بيابد و خُب طبيعي است كه او در نمايندگي بيمه آهنربا به كارش نميآيد هرچند مشتري رباي خوبيست و من با او خيلي احساس صميميت ميكنم با آن نوستالژي كُت و شلواري كه امروز پوشيده بود.
Labels:
your possible pasts
2007/11/10
Samskeyti
اين آهنگ به ما لذتي ميدهد از جنس خوابهاي دم صبح ، مچاله زير پتو .
Sigur Ros : Samskeyti
Right click & choose save target/link as
Sigur Ros : Samskeyti
Right click & choose save target/link as
Labels:
walkman
شبهاي سرد ، اشتياق گُم و تنهاي خشك و خسته كه به انتظار ، چشم به ثانيهها دارد شايد پسرانشان خبر از تو آورند. زخمها عميقاند برايم كه همراه اين رود نخواهم شد.
2007/11/07
Lens : Gideon Mendel | A Broken Landscape
انتخاباش كردم از يك سري عكس تحت عنوان A Broken Landscape كه با تمركز روي ايدز در افريقا گرفته شده بود . [+]
ناله
در اين ساعات خيلي در وضع ناله به سر ميبرم . كلي غُر دارم و از آنجا كه غُر زدن زياد با عادات و اخلاق مردانه جور درنميآيد سعي در مخفي كردنشان در جايي از مغز كه مخصوص اين خرت وپرتهاست دارم گرچه تا مقدار زيادي خودخوري واكنش طبيعيست كه خوشبختانه سفيدي مويم را در اين چند سال – بر عكس علي كه دوست صميميست و قسمتي از موهايش به سفيدي ميزند آن هم در بيست و سه سالگي – به همراه نداشته ، خدا را شكر . از اينكه شب شدن روز و روز شدن ِ شب از سقوط پشهاي كه مست ِ پيفپاف شده و به زمين ميرسد، زودتر ميگذرد ، سخت نگرانم هر چند ميدانم ايستادن زمان هم برايم دردي را آنچنان دوا نخواهد كرد اگر خود دردي نباشد .
Labels:
your possible pasts
2007/11/04
تراويس
" تنهايي همه جا در زندگي دنبال من بوده ، توي كافهها ، توي ماشينها ، پيادهروها ، فروشگاهها ، همهجا ...هيچ راهي براي فرار نيست. من مرد تنهاي خدا هستم." [+]
Labels:
bergamot flavour
زنجير
معاني كه تغيير ميكنند . بهايي ندارد رازي كه در دل پنهان داري. ميخواستي رنگها را عوض كني ولي توهم است كه نقاش خوبي هستي . يك روز حتما همه چيز روشن خواهد بود. خورشيد را خواهي ديد و ديگر زمزمه نميكني كه از دست اين نقابها خسته شدهاي. او هم ميخواست اين روزهاي زنجيروار و يكنواخت را عوض كند.
2007/11/03
1973
دقيق نميدانم حس غريبي كه ملوديهايش دارند يا صداي نگران جيمز بلانت هر چه هست آلبوم اخير اين خوانندهي انگليسي را دوست ميدارم. Annie، Shine On و البته 1973 آهنگهاي مورد علاقهام هستند . اين روزها وقتم بيشتر صرف شنيدن صداي بلانت ميشود و البته In Rainbows ريديوهد با Nude دوست داشتني و All I Need و فضاي لذت بخش 15 Step .
Labels:
music
Subscribe to:
Posts (Atom)