2007/12/29

No Cars Go


We know a place where no planes go
We know a place where no ships go
No cars go
No cars go
Where we know
[+]







Covers Art : Neon Bible

توضيح زيادي نمي‌خواهد. جلد آلبوم‌هايي كه گرافيك يا عكس‌‌شان را دوست دارم اين‌جا معرفي مي‌كنم. اولي را هم با Neon Bible از Arcade Fire شروع مي‌كنم كه جزو بهترين كاورهاي 2007 به انتخاب راك‌ديلي هم هست.
Tracy Maurice طراح اين كار است كه جلد آلبوم قبلي گروه ، Funeral هم ، كار ِ او بود.

2007/12/28

Lens : Benazir Bhutto

2007/12/27

روح از ميان چشمان بهشت امپراطوري زمين را ديده است ، چيزي براي ديدن باقي نمانده.

2007/12/26

Scream Of The Ants

بيشتر دلم مي‌خواهد فرياد مورچگان را به مجموعه‌ي عكسي تبديل كنم و از ديدن‌اش لذت ببرم به جاي اينكه سعي كنم تا بفهمم كه چه مي‌گويد. در اينكه شعورم پايين است شكي نيست اما از اينكه يك نفر بخواهد بي‌شعوري‌ام را چكش كند و بر سرم بكوبد ، متنفرم. صحنه‌هاي سوزاندن مرده‌ها را دوست داشتم و براي‌ام جالب بود و البته آن بخش مست شدن محمود شكرالهي و ليسيدن گاو. ولي در كل با اينكه فيلم آخر مخملباف در 7 جشنواره شركت داشته كيفورم نكرد كه هيچ ، عصبي‌ام كرد. تمام حرف‌ها شعاري و داد زدن ِ حرف‌هاي فلسفي به لخت‌ترين شكل ِ ممكن. با بازي ضعيف و غيرقابل هضم محمود شكرالهي و اولين ديالوگ بين او و لونا شاد در قطار كه ديدن همان يك بخش در اول فيلم كافي‌ست تا در مورد بازي‌اش زياد اميدوار نباشيم.

2007/12/25

ابديت

قاب آبي ِ شهر كثيفي كه لايه‌لايه‌اش گاه با شيطنت و گاه از سر كينه تلاقي روياها و زندگي را دشوار مي‌كند. لرزشم از سرما بود يا ترس يا لذت بودن در آن بلندي. زني ، دورتر پيدا بود. آغوشي امن به نظر آمد وقتي دستان‌اش باز شد. فرار به ابديت يا آرامش .نور آن چشم‌هاي افسانه‌اي كه ايمن بود از هر چه زشتي در شهر مترسك‌هاي مرفه. پرواز كردم. تنفس بوي خوش لذتي ناب در هواي حوا و سقوط ِ مطمئن ، اميد. آغوشي نبود. متلاشي شدم و نفس‌هايم در خون گم شد.

2007/12/21

نارنج ، زرشك ، آلبالو

سرش را بالا نمي‌آورد. با دو لباس روي هم و يك كاپشن روي‌اش از سرما مي‌لرزيدم و او با يك بافت ِ نازك جلويم ايستاده بود ؛ محكم‌تر از من. انگشتان‌اش را اما به زور از هم باز كرد ، دست كرد در گوني ِ همراه‌اش و يك شيشه‌ي يك‌ونيم ليتري جلويم گرفت و گفت "داداش ، آب نارنج ِ ، حرف نداره ، ببر" دست كثيفي كه داشت حس معلقي بهم داد . هيچ وقت سر اين چيزها وسواس به خرج نداده بودم. آب نارنج ، آب زرشك و آب آلبالو. دارم با اين‌ها كيف مي‌كنم. ولي ذهنم درگير اوست. درگير آن مرد خاكي و صميمي كه هر روز گوني‌اي پر از شيشه‌هاي يك‌و‌نيم ليتري روي دوش‌اش مي‌گذارد و پياده‌رو را مثل آكاردئون‌زن‌ها و با موسيقي خودش متر مي‌كند.
تمام شب‌هاي بلندمان پيش ِ يلدا هيچ است . يلداي من در حسرت وجودت چگونه خواهد بود؟

2007/12/20

Lens : Reuters | Pictures of the Year 2007


اين عكس جزو عكس‌هاي انتخابي سال 2007 رويترز است. در توضيح اين عكس نوشته شده :
An Indian Shi'ite Muslim flagellates himself during a procession on the final day of the week-long annual Ashura mourning rite, the highpoint of the Shi'ite religious calendar, in the old quarters of Delhi, January 30, 2007

2007/12/19

حذف شد

2007/12/16

Lens : Manca Juvan : Iranian Youth


اينكه هميشه در حسرت دوربين خوبي بودم براي ثبت هر موقعيت و لحظه مثل ِ زخم بخيه خورده‌ي بالاي ابرويم است كه جاي كمرنگي باقي گذاشته و كسي متوجه‌اش نمي‌شود اما هميشه اولين جايي است كه وقتي روبه‌روي آينه مي‌ايستم ، نگاه‌اش مي‌كنم. از اين بابت خدا را شكر مي‌كنم كه در زماني به دنيا آمدم كه هم دوربين متولد شده بود هم عكس و سينما. امشب عكس‌هاي سياه و سفيد خانم Manca Juvan را درباره‌ي ايران كه با تمركز روي جوانان بود ، ديدم. مانده‌ام اين زن كه متولد اسلووني هم هست و عكاس سال 2006 و 2007 كشورش هم انتخاب شده ، با ديدن تضادهاي اجتماعي ايران چه حالي پيدا كرده. توصيف حس و حال و پيامي كه از عكس‌هاي‌اش منتقل مي‌شود مثل توضيح ِ لذت فشردن ِ نان خامه‌اي در دهان است كه گفتن‌اش بيهوده است.

2007/12/14

جنون

مي‌گشت ز دور چون غريبان
دامن بدريده تا گريبان
بر كشتن خويش گشته والي
لاحول ازو بر هر حوالي
ديوانه صفت شده به هر كوي
ليلي ليلي زنان به هر سوي
احرام دريده سر گشاده
در كوي ملامت او فتاده
با نيك و بدي كه بود در ساخت
نيك از بد و بد ز نيك نشناخت


جنون مي‌ماند برايم و ليلي‌ ِ ما كه "سر دفتر آيت نكويي" و "شاهنشه ملك خوبرويي" است، كسالت ترك عادت را به شيريني رهايي تحمل مي‌كند. حسادت براي ماست و چشم ليلي اميد ِ رقيبان. همه‌ي ليلي‌هاي دنيا مشابه‌اند ؛ كيفيت و مانده‌گاري‌شان فرق مي‌كند.

2007/12/11

Lens : Westonbirt

مامان من پيف دارم

باز جاي شكرش باقي است ، جايي كه دوست‌اش مي‌داريد يا فكر مي‌كنيد دوست‌اش داريد ، هنوز دچار 360ايسم نشده هرچند تمام فاكتورهاي ايران كنوني را دارد. گمان مي‌كنم اگر باشد هستند كساني كه جلوي City بنويسند Elahie و قيافه Fine Art بگيرند به خودشان باشد كه "تفاوت" را القا كنند . رودخانه هم‌چنان مي‌رود ، مي‌رود و مشتاقيد كه همراه‌اش شويد. نقاب‌تان را به صورت مي‌زنيد و نقش‌تان را بازي مي‌كنيد و همه بازيگراني قابل هستيد. كافي‌ست جايي ، در گوشه‌اي ، كسي بگوزد تا همراه‌اش شويد يا تسيبح گوييد و ستايش . و هم‌چنان "زن" مهم‌ترين دغدغه‌ مردان است و البته رابطه‌ي خروس و مرغ يا نزاع چند سگ نر بر سر ماده‌اي . گوش چشمي كافي‌ست تا چنان نيش‌تان باز شود و لب به مدح باز كنيد چه‌ها و چه‌ها و در آخر ، حتي تويي كه نقش‌ات "مردي كه دنيا را فروخت" ، است به يك ارضاي كامل مي‌انديشي. و شماها كه تخصص‌تان مرزبندي‌ست و "خوب‌ها" را از "بدها" جدا مي‌كنيد ؛ "حقيقت" مي‌سازيد آن‌طور كه دوست مي‌داريد غافل از اين‌كه حقيقتي نيست كه آشكار شده باشد جز منبعي كه حيات‌مان از اوست. همه‌ي آدم‌ها فكر مي‌كنند كه مي‌فهمند و فهمي كه نسبي‌ است در پايان نفهمي است و فقط به بازي‌تان كمك مي‌كند و رودخانه‌اي كه همراه‌اش مي‌رويد و دايره‌ي محدودي از مردم كه از شما بتي ساخته‌اند.ژست ِ"من بايد نشان دهم هاي هستم" ديواري است كه دورتان كشيده‌ايد . بدبيني كامل مردي كه نيازي به بده بستان‌هاي‌تان ندارد ، تصويري است از جايي كه به اتفاق بلاگستان صداي‌اش مي‌زنيد و خوشبختانه نيمه‌ي پري هم هست هنوز اگر آن هم به توهم نرود.

2007/12/04

كودكان

ما كودكانيم
شيرين زبانيم
مانند بلبل
آواز مي‌خوانيم
در كودكستان
شاديم و خندان
گل‌ها دارند
جا در گلستان
گفتار ما خوب
رفتار ما خوب
باشد هميشه
هر كار ما خوب
همه‌ي ما در اهميت خودمان هم دچار توهم هستيم.

2007/12/02

از همه‌ي خوني كه مي‌رفت سهم داشتم. نه فقط به خاطر خوابيدن با يك متاهل كه آخرين بازخواست بود بعد اينكه دختر معصومي كه اسطوره‌اي از من ساخت زير بار پستي‌ام خرد شد. وقتي فرياد بيهوده‌ام براي انجماد به جايي نرسيد ، صداي‌اش كردم. نمي‌شنيد نه او و نه ديگران. پيرمردي كه سرش در كمترين فاصله از شكم‌‌اش بود تكه‌هايم را با حوصله به كيسه‌اي انداخت. تنهاتر از هميشه بودم.

2007/11/30

عود

عود را دور ِ بدن‌ام مي‌چرخاند و سبكي را خواهش مي‌كند . عودش از هند آمده است و اصلي است و بوي گند عودهاي معمول را ندارد. نگاه‌اش مي‌كنم كه با چه ظرافتي سعي در روشن كردن هاله‌ام دارد شايد بدي‌ها را فراري دهد و من به شرابي نگاه مي‌كنم كه در انتظارم است.

Beirut : Nantes

Right click & choose save target/link as

Lens : Bodha Mountain

2007/11/28

اين مشكل امروز نبود كه از گذر زمان كفري شدم و سعي كردم زياد بخوابم شايد مثل خواب بچه‌هاي كهف باشد كه بعد از بيداري همه چيز عوض شده باشد جز مني كه قبل از خواب هم همان بودم با همه‌ي آن دغدغه‌ها و پرسش‌ها و خيالات و اوهام و هر چه جزيي از من شده كه سردرگمم كرده و به دنبال راهي براي خلاصي اداي تفكر در مي‌آورم تا اين مخ ِ زواردررفته حركتي كند. و همه‌ي آن‌ها كه با لبخند و گاه اخمو از روي دلسوزي و آينده‌نگري سعي در كمك كردن و نشان دادن سرمنزل مقصود و هدف عالي دنيوي و اخروي دارند ديگر نباشند و بگذارند كمي خويشتن را دريابم فارغ از هر نسخه‌اي كه بود و ملتي كه پريشان و متعجب مرا نگاه كنند كه از چه دنيايي آمده‌ام.

2007/11/25

كمي مكث كرد ، نگاه‌اش را زمين برداشت ، به من خيره شد و گفت "تمام اين حرفا رو كه داري به من مي‌زني ، خودم بارها براي بيماران سرطاني و خوني و بچه‌هاي تحت پوشش‌ام تكرار كردم اما فقط تو حرف قشنگه" بعد هم آرام دور شد و رفت تا بفهمم زندگي در شيرين‌ترين لحظات ، نفرت‌انگيز هم هست درست همان‌طور كه در گُه‌ترين شرايط مي‌تواند شيرين باشد. از آن دسته تضادهاي جدانشدني بشر. «بد» همان‌قدر ارزش دارد كه «خوب» اما نه در ماهيت «بد بودن» كه در تجلي خوبي ، «زشت» همان‌قدر ارزش دارد كه «زيبا» نه در «زشت بودن» كه در تجلي ِ زيبايي .

2007/11/22

Sultans of Swing

Sultans of Swing يكي از آهنگ‌هايي است كه هركس قبل از مردن‌اش بايد بشنود . از رفتن به خانه رُزاكاباركاس در نود سالگي هم مهم‌تر است. نافلر و دايراستريتس در 50 ثانيه آخر اين آهنگ مرا نشئه مي‌كنند.

Dire Straits : Sultans of Swing
Right click & choose save target/link as

داير استريتس در سال 1977 به رهبري مارك نافلر تشكيل و تبديل به يكي از تاثيرگذارترين گروه‌هاي راك شد. جوان‌ترها به ياد مي‌آورند كه شهرت جهاني آهنگ Sultans of Swing در سال 1979 گروه را محبوب كرد. موفق‌ترين آلبوم دايراستريتس Brothers In Arms است.[+‍]

Lens : Rain | Alain Keler


[Photo by Alain Keler]

2007/11/20

AXXoNN

گيج‌كننده‌تر و رمزآلودتر از بقيه كارهاي لينچ ، همين اينلند امپاير (امپراطوري درون؟!) است. هرچند ذهن معيوب ما هم‌چنان از درك بزرگراه گمشده ناتوان است و با مخمل آبي و مالهالند درايو دچار Restless Oblivion مي‌شود به قول اناتما.
فيلم‌هاي لينچ بيان مصور افكار اوست و هر گونه تفسير و نقد به روش‌هاي رايج منتقدان سينمايي در مورد اين فيلم‌ها شايد بيهوده باشد. همين كه يك نفر ما را در كشف ِ رازها كمك كند كلي محبت كرده ، اينكه به طور مثال آن گرامافون اول فيلم داستان‌اش چيست ؟ چرا چهره‌ي آن دونفر در هتل پنهان مي‌شود؟ آن همسايه‌ي پير چرا در زمان گم شده كه 9.45 شب براي‌اش نيمه شب است ؟ ربط بين AXXoNN كه پروژه 9 قسمتي خود لينچ بوده با اين فيلم چيست ؟ چرا شماره اتاق خرگوش‌ها (47) با عنوان آن داستان لهستاني كه ساختن فيلم برپايه‌اش به قول كينگزلي نيمه‌تمام ماند ، يكي است؟ زن ِ بيلي لباس‌اش را براي پليس بالا مي‌زند و ما مي‌بينيم كه پيچ‌گوشتي به تن‌اش فرو رفته در حالي كه خود او در خيابان ظاهر شد و پيچ‌گوشتي را به شكم سوزان فرو كرد. و از اين قسم سوال‌ها كه انقدر زيادند كه گفتن‌شان وقت مي‌برد و استهلاك ذهن. بعضي وقت‌ها غرق شدن در تصاوير و فرورفتن در تجربه‌اي جديد و لمس و كشف و ادراك شخصي لذت‌بخش‌تر است تا ذره‌بين به دست گرفتن و اصرار به فهميدن با انبوهي از كتاب‌ها و قوانين .

افق بي‌پايان

به فرشتگان معتقد باش ، آن‌ها به تو ايمان دارند
بال‌هايت را بگشا ، بيشتر از اين تاريكي وجود دارد
چشم‌هايت را بگشا ، افق بي‌پايان است
مي‌تواني تا ابد نظاره كني ، مي‌تواني تمام زمان را بداني
مي‌تواني تا ابد زندگي كني ....
هر غروبي مي‌تواند كور كند ، مانند طلوع يك روز
هر غروبي كه هست ، طلوع جاوداني را در پي دارد
و هنگامي كه خورشيد بميرد ، طلوع پايان مي‌پذيرد
و هر پاياني ، شروعي فناناپذير و ابدي دارد

[طلوع ابدي خورشيد ؛ اناتما]

2007/11/17

Smile

عشق ، زخم مي‌زند و آرامش كه خود تضادي بيش نيست ، تشنه‌ات كرده و فاحشه‌ي غريبي كه اسم‌اش را آزادي گذاشتند در شلوغي گم شده . پسرك بدبخت ، هم از دنياي بيرون متنفر است و هم دل‌چركين از دنياي درون. براي او لبخند ، بزرگترين دروغ دنياست.

2007/11/15

اين روزها دلم مي‌خواهد بروم به سمت استراليا بعد كشتي‌ام وسط راه داغان شود و سر از جزيره‌اي درآورم كه فلون و خانواده‌اش در آن بودند.

2007/11/13

Lens : Bangladesh

مبارزه

يك مبارز واقعي انرژي‌اش را تقسيم مي‌كند. خسته مي‌شود و خونين اما تسليم نمي‌شود ؛ راند آخر مهم است. از اين رينگ بايد برنده بيرون بيايد.

2007/11/11

سرگيجه

يافته‌هايم به نتايجي رسيد پس از سردردهاي شديد امروز كه البته به كرختي انجاميد و به سرم زد كه بيرون بروم براي كمي هواخوري كه نفس‌‌ام تنگ شد از بس ريه‌ام را با حملات انتحاري به آشوب كشيدم و قلب‌م از آن‌طرف يادش مي‌رفت بايد ضرباني داشته باشد يا من مثل وقت‌هايي كه روي نفسم تمركز مي‌كنم دچار توهم بودم كه چرا اين قلب تكاپو نمي‌كند ، خلاصه آمار و احتمالات خبر از آن دارند كه يك عدد ميخ طويله در اين مخ بي‌صاحب گم شده و براي خودش آن‌تو بازي مي‌كند و سلول‌هاي خاكستري را هم سهيم نمي‌كند كه آن‌ها غضب‌آلود كز مي‌كنند يك گوشه و به خواب مي‌روند اگر حس تماشاي بازي را نداشته باشند و من ِ وحشت زده يك ساعت جلوي آينه بودم كه سر اين ميخ را پيدا كنم وقتي حس مي‌كردم مي‌خواهد از دو قلوهاي پيشاني‌ام ، كه قرار بود شاخ به جاي‌اش باشد ، بيرون بيايد. از آقاي مدير فروش نمايندگي بيمه كه در نزديكي پاتوق تنها‌يي‌مان است خواستم آهن‌ربايي برايم بيابد و خُب طبيعي است كه او در نمايندگي بيمه آهن‌ربا به كارش نمي‌آيد هرچند مشتري رباي خوبي‌ست و من با او خيلي احساس صميميت مي‌كنم با آن نوستالژي كُت‌ و شلواري كه امروز پوشيده بود.

2007/11/10

Samskeyti

اين آهنگ به ما لذتي مي‌دهد از جنس خواب‌هاي دم صبح ، مچاله زير پتو .

Sigur Ros : Samskeyti
Right click & choose save target/link as
شب‌هاي سرد ، اشتياق گُم و تنه‌اي خشك و خسته كه به انتظار ، چشم به ثانيه‌ها دارد شايد پسران‌شان خبر از تو آورند. زخم‌ها عميق‌اند برايم كه همراه اين رود نخواهم شد.

2007/11/07

Lens : Gideon Mendel | A Broken Landscape


انتخاب‌اش كردم از يك سري عكس تحت عنوان A Broken Landscape كه با تمركز روي ايدز در افريقا گرفته شده بود . [+]

ناله

در اين ساعات خيلي در وضع ناله به سر مي‌برم . كلي غُر دارم و از آن‌جا كه غُر زدن زياد با عادات و اخلاق مردانه جور درنمي‌آيد سعي در مخفي كردن‌شان در جايي از مغز كه مخصوص اين خرت وپرت‌هاست دارم گرچه تا مقدار زيادي خودخوري واكنش طبيعي‌ست كه خوشبختانه سفيدي مويم را در اين چند سال – بر عكس علي كه دوست صميمي‌ست و قسمتي از موهايش به سفيدي مي‌زند آن هم در بيست و سه سالگي – به همراه نداشته ، خدا را شكر . از اين‌كه شب شدن روز و روز شدن ِ شب از سقوط پشه‌اي كه مست ِ پيف‌پاف شده و به زمين مي‌رسد، زودتر مي‌گذرد ، سخت نگرانم هر چند مي‌دانم ايستادن زمان هم برايم دردي را آن‌چنان دوا نخواهد كرد اگر خود دردي نباشد .

2007/11/04

تراويس

" تنهايي همه جا در زندگي دنبال من بوده ، توي كافه‌ها ، توي ماشين‌ها ، پياده‌روها ، فروشگاه‌ها ، همه‌جا ...هيچ راهي براي فرار نيست. من مرد تنهاي خدا هستم." [+]

زنجير

معاني كه تغيير مي‌كنند . بهايي ندارد رازي كه در دل پنهان داري. مي‌خواستي رنگ‌ها را عوض كني ولي توهم است كه نقاش خوبي هستي . يك روز حتما همه چيز روشن خواهد بود. خورشيد را خواهي ديد و ديگر زمزمه نمي‌كني كه از دست اين نقاب‌ها خسته شده‌اي. او هم مي‌خواست اين روزهاي زنجيروار و يكنواخت را عوض كند.

2007/11/03

1973

دقيق نمي‌دانم حس غريبي كه ملودي‌هايش دارند يا صداي نگران جيمز بلانت هر چه هست آلبوم اخير اين خواننده‌ي انگليسي را دوست مي‌دارم. Annie، Shine On و البته 1973 آهنگ‌هاي مورد علاقه‌ام هستند . اين روزها وقتم بيشتر صرف شنيدن صداي بلانت مي‌شود و البته In Rainbows ريديوهد با Nude دوست داشتني و All I Need و فضاي لذت بخش 15 Step .

حذف شد

2007/10/31

صفر

شايد اگر زمين گرد نبود جور ديگري مي‌شد. مي‌داني دور دايره‌اي مي‌چرخي . اوج و فرود. از صفر شروع مي‌كني و باز به صفر مي‌رسي . خاصيت جهان اين است انگار. دايره‌ات قطع كه بشود نقاط‌اش از هم بگريزند چيزي جر خطي نداري كه بايد نگران پايان‌اش باشي.

2007/10/26

شروع

نمي‌دانم چه و چطور مي‌خواهم بنويسم اينجا اما به هرحال شروع‌اش مي‌كنم.

2007/10/25

Cafeine

- كافئين يك ماده محرك است كه سيستم عصبي مركزي شما را تحريك مي‌كند.
- كافئين پرطرفدارترين داروي محرك در سراسر دنياست.
- كافئين خالص به شكل پودر سفيد تلخ مزه است.
- كافئين مغز را تحريك كرده و خستگي را برطرف مي‌كند.
- اگر قبل از خواب كافئين مصرف كنيد ، احتمالا زمان بيشتري طول خواهد كشيد تا به خواب برويد ، خواب شما كوتاه‌تر و عمق آن كمتر خواهد شد .
- مصرف منظم كافئين مي‌تواند وابستگي فيزيكي شما را بدين ماده سبب شود.